حکایت مجادله حکیم و امیر

شعر و عرفان

حکایت مجادله حکیم و امیر

خداداد
شعر و عرفان

حکایت مجادله حکیم و امیر

حکایت مجادله حکیم و امیر

حکیمی در یونان با امیری مجادله کرد امیر گفت: تو از من نمی ترسی ؟

گفت: نه ، زیرا تو بنده من هستی.وقتی امیر علت را جویا شد حکیم گفت:

 به این دلیل که تو اسیر بنده حرص و طمع هستی در حالیکه من سالهاست

 حرص و طمع را در بند کرده ام.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 8 مهر 1390 | 14:37 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.